یاد داری خاطره یک باغ بود
سینه از عشق شقایق داغ بود
دست غم آن روز ها کوتاه بود
دفتر انشا چراغ ماه بود
فصل تابستان چه حالی داشتیم
روی زلف ماه گل می کاشتیم
کرت سبز خاطره یکرنگ بود
کی دل ما مثل الآن سنگ بود …

نظرات شما عزیزان:
دختر تنها 
ساعت13:17---11 خرداد 1391
به سراغ من اگر می آیید ,
پشت هیچستانم .
پشت هیچسستان جایی است .
پشت هیچستان رگهای هوا , پر قاصدهای است
که خبر می آرند , از گل واشده ی دورترین بوته ی خاک
روی شن ها هم , نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح
به سر تپه ی معراج شقایق رفتند .
پشت هیچستان جایی است :
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود ,
زنگ باران به صدا در می آید ..
به سراغ من اگر می آ یید ,
نرم وآهسته بییاید , مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
|